مهدي رضامهدي رضا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

جینگیل خاله و عسل مامان

خونه خاله

  سلام عسلکم امروز اومدیم خونه ی مهران و کلی مهران باهات حرف زد وبه من گفت وبلاگتو به روز کنم . این پست فقط بخاطر مهران هست. مهران تو رو خیلی خیلی زیاد دوست داره.گل کنار عکست هم خود مهران برات کشیده. راستی امروز خونه باباجونی هم یه عکس کنارگلها گرفتیم. ...
13 بهمن 1391

4 ماهگی

  سلام سلام صد تا سلام عزیز دلم عزیزکم بسلامتی و خدا را شکر 4 ماه از زندگیت گذشته و 4 ماه هست که در کنار مامان و بابا زندگی شیرینی برایمان درست کردی...... خدا را شکر واکسن 4 ماهگیت هم بسلامتی پشت سر گذاشتی.... یه ذره تازگیا شیطون بلا شدی یا بایددست بخوری و یا پستونک     عزیز دلم الان دیگه قشنگ با روروک راه میری   ...
11 بهمن 1391

خونه ی خودمون

سلام سلام صد تا سلام به عزیز دلم پسر خوشکل مامانی یه دنیا شرمنده که نتونستم این چند روزه برات بنویسم . عسلکم ما دیگه رفتیم تو خونه ی جدیدمون (خونه ی خودمون). اونجا یه خرده از مامان جونی و بابا جونی دور شدیم و یه ذره سخت هست دوریشون ولی چاره ای نیست کم کم باید عادت کنیم. خونمون دو تا اتاق داره که یکیش مخصوص خودته و وسایل تو را گذاشتیم  انشاالله پستای بعدی عکسش را میذارم. کم کم داری به قولی از آب و گل میای بیرون و خیلی خیلی بیشتر با مامان حرف میزنی و می خندی راستی جدیدا گذاشتمت توی روروک خیلی خیلی خوشت اومد ولی مینا دوستم گفت شنیده کلا روروک برای بچه ضرر داره حالا باید یکی دو جا بپرسم اگه ضرر نداره بذارمت توش.... الهی قربونت برم داری ...
1 بهمن 1391

سه ماهگی

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم اولا سه ماهگیت مبارک عسلکم دوما چند خبر خیلی خوب اول اینکه دایی جون رفت کربلا .... خیلی خیلی خوش به حالش ... امروز هم باهاش تماس گرفتم اولش کلی وقت معطل شدم تا تونستم شمارشو بگیرم وقتی جواب داد اینقده خوشحال شده بودم که یادم رفت چی می خواستم بگم خلاصه کلی احوالتو جویا شد و قرار شد حسابی برات دعا کنه. دوم اینکه خونه ی خودمون کم کم داره آماده میشه و فقط کابینتش مونده که انشاالله فردا تمومه... تقریبا نصف اثاثا را بستم و منتظر اثاث کشی...... سوم اینکه وقتی بریم خونه ی خودمون انشالله ممکن تا یه مدت اینترنت نداشته باشم ولی انشاالله میرم خونه عمه کوچیکه و از اونجا گزارش میدم. ...
9 دی 1391

از تولد تا سه ماهگي

پسر طلاي مامان سلام امروز بالاخره تونستم يه فرصت پيدا كنم و بيام برات بنويسم از سه ماه اول زندگيت عزيز دلم هفته هاي اول زندگيت كه همه ي اقوام ميومدن به ديدنت و كلي كادو برات آوردند كه دست همشون درد نكنه. وقتي از بيمارستان مرخص شديم همه به نوعي خوشحال بودند مخصوصا بابا محمدت كه بعد از 5 روز شما را مي ديد.راستي پسر خالت و پسر دايي كه ديگه هيچي..... مهران كه خيلي منتظرت بود و وقتي هم كه تو شكمم بودي همش باهات حرف مي زد و منتظر بود خيلي زود ببينتد... عرفان كه الهي بگردم مي خواست بازي كامپيوتري برات بياره وقتي بزرگ شدي بازي كني....خلاصه با اومدنت همه را خوشحال كردي اولين عروسي كه شما رفتي عروسي آقا رحمان پسر خاله ي ماماني با مهديه خانم ...
9 دی 1391

مهدي رضا و ...

  پسر گلم اينم مهران پسر خاله ات كه خيلي خيلي دوست داره الان كلاس دوم دبستان هست. انشاالله در آينده دوستاي خوبي براي هم باشيد. مهدي رضا در آغوش باباي دوست داشتنيش...... ...
5 دی 1391

تولد

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم پسرکم شما دو روز مانده به سالگرد ازدواج مامانی و بابایی شب تولد امام رضا (ع) یعنی ٠٦/٠٧/٩١ بدنیا اومدی (به همین دلیل هم اسم خوشکلت شد مهدی رضا ، اول قرار بود آقا مهدی باشی ). موقع تولدت شرایط خوبی نداشتی به همین دلیل سه روز توی دستگاه بودی و من اجازه نداشتم بهت شیر بدم خیلی روزای سختی بود ولی همین که اون روزا گذشتن و شما خوب خوبی خدا را شکر. راستی اون سه روز چون منم زیاد حالم خوب نبود خاله و زندایی و مامان جونیت پیشت بودند و ازت مراقبت می کردند. (یادت باشه بزرگ شدی ازشون تشکر کنی). اون صبحی که مامان جونی اومد بالای سرم و گفت بیا بریم دکتر بهت اجازه بهش شیر بدی بهترین روز زندگیم بوداز خوشحالی نمی دونستم...
5 دی 1391

لحظه ی دیدار

لحظه ی دیداره عاشقی معنا شد تپش قلبم گفت خودشه پیدا شد خونه ی تنهاییم پر شد از خوشبختی با تو امروز من عاشق فردا شد عطر دوست داشتن رو از نگاهت چیدم طعم من شیرین شد رنگ من زیبا شد تو شروع شادی و لحظه ی پایان غمی نیمه ی گم شده ی من،نه زیادی نه کمی تو نگاهت به تموم آرزوهام می رسم یه فرشته از بهشتی که تو سرنوشتمی تو فقط لیلی باش دل مجنون با من گذر از این هفت خان سخت و آسون با من لحظه های شادی همشون مال تو غم اگر پیدا شد تو نترس اون با من دست تغییرت رو بده به دست من رد بشیم از دنیا برسیم هر جا شد پاکی این عشقو آسمون تضمین کرد دست گرم خو...
22 آذر 1391