مهدي رضامهدي رضا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

جینگیل خاله و عسل مامان

من خواستم نشد

سلام پسر مامان خوشكل ماماني عزيز دلم راستش تصميم گرفته بودم اين شب شعر آخرين برنامه ي من تو فرهنگسرا باشه و ديگه اونجا فعاليت نكنم و بيشتر به شما برسم و در كنار شما باشم. خيلي برام سخت بود فرهنگسرا كه 4 ساله بهش عشق مي ورزم و كلي چيزي از فرهنگسرا رفتنم بدست آوردم از دست بدم. به قول مامان جوني با اون زايمان سخت همين كه خدا شما را براي ما نگه داشت يكي از بركات همين فرهنگسرا و كار براي امام زمان (عج) هست.ولي خوب آينده ي شما برام خيلي خيلي مهم هست. خلاصه امروز با مديرعامل فرهنگسرا جلسه داشتم كه بگم ديگه نميام ولي......... خيلي خيلي باهام حرف زدند و حرف هاي خيلي خيلي خوبي هم زدند. نمي دونم چي بگم ولي فعلا همين را بدون كه شما را سپردم دست ...
20 فروردين 1393

نوروز 1393

سلام عزیز دلم، پسر خوشکلم امسال سال تحویل خدا را شکر تمامی کارها انجام شده بود و عصر قبل از سال تحویل همراه با عمه ملیحه، عمه مهدیه و مادر جون رفتیم خلدبرین در جوار ننه (مامان مادر جون). بعد از آنجا رفتیم خانه آماده شدیم برای سال تحویل و با مادرجون رفتیم هیت انصارالزهرا. فضای بسیار خوبی بود و خوشحالم سالمان را در آن فضا آغاز کردیم، ان شالله در زیر سایه حضرت فاطمه زهرا (س) سال بسیار خوب و با برکتی داشته باشی. این هم چند عکس از ایام عید... ...
14 فروردين 1393

یکسال و نیمگی

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم عسل مامان ششمین روز عید، روز واکسن شما بود. الهی بمیرم با مامان جونی رفتیم درمانگاه اول واکسن زدند توی بازوت خد را شکر زیاد نفهمیدی ولی وقتی خواباندیمت که توی پات واکسن بزنند، فهمیدی اوضاع از چه قراره و زدی زیر گریه ، هنوز داشتی گریه می کردی که قطره انداختند توی دهنت. وقتی که رفتیم خونه دردی نداشتی و اینور و اونور دویدی ولی وقتی خواب رفتی و بیدار شدی دیگه نمیتونستی راه بری، الهی بمیرم نصف روز کامل نمیتونستی راه بری ولی خدا را شکر فردای روز واکسن خوب شدی. اولین جمله ای که یاد گرفتی دوستت دارم هست. عکس شهید چمران را که میبینی با دایی اشتباه میگیری و ادای دایی را درمیاری. جدیدا تشک های مبل را می زنی بالا و میر...
14 فروردين 1393

سیزده به در

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم امسال سیزده به در رفتیم خونه پدر جون  اونجا با عمه ها ناهار درست کردیم و نوش جان کردیم و بعد رفتیم مسجد ریک رضوانشهر...... اینم چند عکس از ثبت خاطرات ...
14 فروردين 1393

خاله

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم فدای تو بشم بالاخره پس از تلاش هی زیاد خاله ، خاله ر ذوق زده کردی و در ایام عید گفتی آله..... راستی چون مهران به ملیحه میگه آجی تو هم یاد گرفتی میری پیش ملیحه بهش میگی آجی.... به افتخار آله گفتنت اینم یه عکس دختر خاله   ...
14 فروردين 1393

شهربازی لی لی پوت

سلام عزیز دلم پسر خوشکلم  ببخش منو که این سری سرم شلوغ بود ونتونستم آبدیت کنم. عسلک مامان برای اولین بار اوایل اسفند با مهران و عمو و خاله رفتیم شهربازی لی لی پوت ...
13 فروردين 1393

یک سال و سه ماهگی

سلام عزيز دلم چند روزي بيشتر نمونده تا شما يك سال و 4 ماهه بشي.... عزيز دلم تو اين روزا خيلي نمك داري و هر روز هم داره نمكت بيشتر ميشه.... الهي فدات بشم برات ميميرمو زنده ميشم وقتي مهر بر مي داري و دستات را ميبري بغل گوشت و ميگي الله و اپر و بعد دستد را ميگيري جلوي صورت و لباتو تكون ميدي و بعد هم براي سجده كامل مي خوابي روي زمين و دهنت ميذاري روي مهر.... وقتي زمان اومدن بابايي ميشه به محض اينكه صداي درب را ميفهمي سريع ميدوي جلوي درب و ميگي بابا... تقريبا كلمات زيادي را يادگرفتي البته كامل نمي گي مثلا مي خواي بگي برات ميوه پوست كنيم ميگي پو پو... عينك را ميگي عينه... بيسكويت را ميگي بيس..... هر جا هم كه بچه ميبيني ميگي كاكا... فدات ...
2 بهمن 1392

بهترین مادر بزرگ دنیا از بین ما رفت

سلام عزیز دلم این روزها روزهای خیلی بدی برای ما هست.یک شنبه شب مادر بزرگ بابا که زنی بودند بسیار مهربان و دوست داشتنی که وقتی هم حرف میزدند خیلی دلنشین بود و منم اگه بیشتر از مادر بزرگای خودم دوستشون نداشتم مطمئنم کمتر هم نبود ، از بین ما رفتند. چند روز آخر زندگیشون توی بیمارستان بودند الهی بمیرم خیلی اذیت شدند... دیگه نمی دونم چی بگویم در موردشون فقط همین که بهترین بودند. واقعا حیف که ما از داشتنشون محروم شدیم. انشاالله در اون دنیا همنشین حضرت فاطمه الزهرا (س) باشند. اینم عکسشون وقتی اومده بودند خونمون که برای اولین بار شما را ببینند. ...
6 دی 1392