من خواستم نشد
سلام پسر مامان خوشكل ماماني عزيز دلم راستش تصميم گرفته بودم اين شب شعر آخرين برنامه ي من تو فرهنگسرا باشه و ديگه اونجا فعاليت نكنم و بيشتر به شما برسم و در كنار شما باشم. خيلي برام سخت بود فرهنگسرا كه 4 ساله بهش عشق مي ورزم و كلي چيزي از فرهنگسرا رفتنم بدست آوردم از دست بدم. به قول مامان جوني با اون زايمان سخت همين كه خدا شما را براي ما نگه داشت يكي از بركات همين فرهنگسرا و كار براي امام زمان (عج) هست.ولي خوب آينده ي شما برام خيلي خيلي مهم هست. خلاصه امروز با مديرعامل فرهنگسرا جلسه داشتم كه بگم ديگه نميام ولي......... خيلي خيلي باهام حرف زدند و حرف هاي خيلي خيلي خوبي هم زدند. نمي دونم چي بگم ولي فعلا همين را بدون كه شما را سپردم دست ...
نویسنده :
مامان مهدی رضا
14:08